رؤیا اما این بار در رادیو به حقیقت پیوسته بود، منتها دیگر نه نیازی به افتتاح حساب بود و نه تکمیل موجودی؛ باید برداشتات از سوره انسان را با یک اساماس میفرستادی و منتظر میماندی تا مراسم اختتامیه جشن بزرگ تسنیم(2)؛ تا 26 آبان.
تالار بزرگ کشور، شنبه شب میزبان 5 – 4هزار شنونده رادیو جوان بود که آمده بودند تا جشن بگیرند و چشم بدوزند به شمارههایی که یک به یک اعلام میشد و کاروان حاجیهای رادیو جوانی و تسنیمی را معرفی میکرد.
4 ساعت نشستن کنار آدمهایی که هر کدامشان میان امید و اضطراب گیر کرده بودند، حال و هوای خاص خود را داشت و البته حاشیههایی به یاد ماندنی که گاهی پررنگتر از متن میشدند.
«مهران دوستی» پشت میز استودیو موقتی رادیو جوان، کنار تالار برگزاری مراسم و در حلقه بینندگان رادیوییاش نشسته و دارد از شنوندههای عازم به سمت سالن، خواهش میکند که دیگر به سالن نیایند؛ چون ظرفیت سالن تکمیل شده و دیگر جای خالی باقی نمانده است.
هنوز ساعت 4بعدازظهر است و تا ساعت پنج و نیم، یعنی زمان شروع رسمی مراسم - طبق اعلام رادیو جوان - وقت زیادی باقی است. همه صندلیهای داخل سالن پر شده و 400 – 300 نفری هم بیرون سالن دارند از نمایشگاه آثار رسیده به جشنواره دیدن میکنند و بعضیهایشان هم نشستهاند روی صندلی روبهروی پرده کوچک و سفید بیرون سالن و پخش مستقیم داخل سالن را تماشا میکنند.
ورودی سالن هم مملو از جمعیتی است که دارند با بر و بچههای رادیو جوان – که همه کارهای مراسم را خودشان انجام میدهند – چانه میزنند تا شاید صندلی خالی پیدا کنند و جایی در داخل سالن برایشان مهیا شود. اما فقط چند نفری موفق میشوند و بقیه مجبورند مراسم را از همان پرده کوچک و سفید ببینند.
بازار هدیههای تبلیغاتی هم داغ است؛ از آبمیوه جلوی در ورودی سالن گرفته تا کارت قرعهکشی سیم کارت اعتباری رایگان و البته بستههای اهدایی رادیو جوان که برای پذیرایی مختصر و مفید مراسم است.
وقتی شنوندهها بیننده میشوند
هنوز چند دقیقهای تا شروع مراسم باقی مانده که وقت اذان مغرب میشود و یکباره، آنهایی که تا همین چند لحظه پیش روی صندلیها تکیه زده بودند تا نکند جایشان خالی بماند و دیگر نتوانند روی صندلی بنشینند، با عجله سالن را ترک میکنند تا نکند نماز اول وقت به تاخیر بیفتد.چراغهای سالن، چند بار خاموش میشود و ملت به هوای شروع مراسم، سالن را میگذارند روی سرشان.
اما این، فقط یک شوخی است و شاید هم تست نور سالن؛ چرا که بلافاصله برقها روشن میشود و انتظار همه ادامهدار میشود.هر چند دقیقه یک بار هم مسئولان سالن، شیرینکاری میکنند و دود سازهای سالن را روشن میکنند تا یک هاله غلیظ غبار، روی آسمان سالن حرکت کند.
البته تکرار دوباره و سهباره این شیرینکاری، صدای همه را درمیآورد. کمکم دارد اعتراضها برای تاخیر درشروع مراسم بالامیگیرد که صدای آقایی توی بلندگو، همه را آرام میکند؛ «حضار محترم و میهمانان عزیز! تا چند لحظه دیگر مراسم جشن تسنیم(2) شروع خواهد شد». اعلام شروع مراسم، یک بار دیگر و با فاصله 15 – 10 دقیقه، دوباره تکرار میشود و این وسط، صدای سامی یوسف و محمد اصفهانی است که جماعت را به وجد آورده و سوت و جیغشان را در میآورد.
خیلی دکتر، خیلی مهندس
یک ربعی از ساعت 6 بعدازظهر گذشته که بالاخره با سلام و صلوات چند تا دختربچه سفیدپوش میآیند روی سن تا بسمالله اول مراسم را با حرکتهای موزون، متفاوت کنند. جو سالن اما انگار بچهها را گرفته؛ چون حواسشان چند ثانیه یکبار میرود پیش صندلیهای ردیف جلو و یک خط در میان از آهنگ جا میمانند.
بعد از مراسم دست و پا شکسته بسمالله، بالاخره مجریان مراسم هم رونمایی میشوند و حدس خیلیها اشتباه از آب درمیآید؛ چون مجریان مراسم، هیچکدام «فرزاد حسنی» نیستند.
«سید حسین حسینی» - مدیر روابط عمومی رادیو جوان – و البته یک «نیما رئیسی» به صرف سرماخوردگی، میکروفون به دست میآیند روی سن و عین اجراهای رادیویی، یکی در میان صحبت میکنند. صحبتکردن و پاسدادنهایشان هم طوری است که آدم مطمئن میشود هیچ هماهنگی و تمرین قبلی نداشتهاند.گروه دو نفره مجریان، میهمانها را یکییکی روی سن میآورند. بین میهمانهای سرشناس، نیما رئیسی یکی را «خیلی دکتر» و دومی را «خیلی مهندس» صدا میزند؛ اولی شهرام گیلآبادی – مدیر رادیو جوان – و دومی عزتالله ضرغامی – رئیس سازمان صداوسیما – است.
... و حالا خاتم تسنیم
«خاتم تسنیم» عنوان یک نشان است که قرار است به 4 نفر اهدا شود؛ یک هدیه از طرف سازمان صداوسیما که به 2 شخصیت سیاسی و 2 شخصیت هنری اهدا میشود؛ 4 نفری که تسنیم را خیلی تحویل گرفتهاند و خودشان هم در مسابقه شرکت کردهاند؛ محمود احمدینژاد رئیسجمهور، محمدباقر قالیباف شهردار تهران، محمود فرشچیان و مسعود شجاعی طباطبایی کاریکاتوریست.
بهجز نفر آخر، هیچکدام از این تقدیرشدهها در مراسم حضور نداشتند و البته نمایندههایشان را فرستاده بودند. «مصطفی پورمحمدی» که از اتاق کارش در ساختمان مجاور سالن به مراسم آمده بود تا به نمایندگی از رئیسجمهور، هدیه را بگیرد، آنقدر هیجانزده شده بود که میشد این هیجان را در صدا و کلامش حس کرد: «درود بر شما! مطمئنا حس الان من را تکتک شما نخواهید داشت. خدا را از صمیم دل شکر میکنم از این همه لطف، محبت و کرمی که به جوانان ما داشته است».
نوریان و صائب هم نمایندگان قالیباف و فرشچیان هستند که به ترتیب روی سن میآیند و نشانها را میگیرند. اما وقتی نوبت به شجاعیطباطبایی میرسد، خیلی خودمانی میگوید: «واقعا غافلگیرم کردید. اصلا انتظار نداشتم که نام من در کنار این بزرگان قرار بگیرد. از همهتان ممنونم».
این وسط، استاد فرشچیان که جمعیت خیلی هم دوستش دارند، یک گفتوگوی تلفنی اختصاصی با رادیو جوانیها انجام داده بود که در سالن پخش شد. استاد 6تا از آثارش را هم به صورت افتخاری برای رادیوجوانیها فرستاده بود.
وسط همه این تقدیر و تشکرها، انگار همه میخواستند روزهای قبل از نمایشگاه و دلخوری گیلآبادی از مسئولان وزارت ارشاد را فراموش کنند؛ آنجا که مدیر جوان رادیو جوان در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا، از بدقولی وزارت ارشاد در تقبل هزینه کاروان حج عمره تسنیم (2) شاکی بود. اما بههرحال، بقیه وزرای دولت نهم با رادیو جوان همصدا بودند؛ وزیر صنایع و معادن و وزیر دفاع که در جشنواره تسنیم شرکت کرده بودند و حالا وزیر کشور.
پس کو گروه موسیقی؟
صدای احسان خواجهامیری که میآید، صدای تشویق و سوتهای ممتد هم بلند میشود. صدای او، این روزها خیلی توی بورس است. اما بهانه اصلی برای دعوت از او، خواندن آهنگ ویژه جشن تسنیم 2 است.
ملت، خواجه امیری را خیلی تحویل میگیرند اما موقع پخش آهنگ، حال خیلیها گرفته است؛ خواجه امیری قرار بود گروه کنسرت منحصربهفرد کرهای را همراه خودش به سالن بیاورد تا بدون استفاده از هیچگونه ابزار موسیقی، با دهانشان برایش آهنگ بزنند و او هم بخواند. حالا اما، خواننده جوان – که البته میان ماندن و رفتن از روی سن هم دودل بود – با نیمارئیسی گوشه سن ایستاده بود و داشت توی تاریکی، آهنگ ضبطشده خودش را گوش میداد.
«محمد علیزاده» هم که با آهنگ «خداحافظ همین حالا!» معروف شده، یکی از آهنگهای خودش را که برای مسابقه فرستاده بود، میخواند؛ البته به صورت Play back و لبخوانی و وقتی هم که چند لحظهای از شروع آهنگش عقب افتاد، با اعتماد به نفس بالایی تا آخر ادامه داد و کارش را تمام کرد.میان برنامهها هم چند تا نماهنگ بود؛ از جمله نماهنگ سفر برگزیدگان جشنواره پارسال به حج عمره، گلچین آهنگهای ارسال شده به بخش موسیقی جشنواره و البته صحنههایی از یکی دو تا نماهنگ ارسالی.
این وسط، دوز «فرزاد حسنی» هم خیلی بالا بود. اسمش که میآمد، سالن منفجر میشد. مجریها هم حواسشان بود که قضیه را هیجانیتر کنند. اما گاف نیما رئیسی، بدجور توی ذوق دوستداران استاد زد؛ آنجا که محمد علیزاده بعد از خواندن آهنگش، در پاسخ به رئیسی که با هیجان از او میپرسید: «شعر این کار را هم فرزاد حسنی گفته بود؟» با لحن جالبی جواب داد: «نه! شعر از خانم لاریپور بود». این طوری شد که صدای کف و سوت طرفداران حسنی، یکباره قطع شد.
مجری بازار
مراسم، خیلی خودمانیتر از این حرفهاست؛ این را میشود از لحظه اعلام برندگان قرعهکشی سفر به حج عمره فهمید؛ آنجا که جمع مجریهای شبکه جوان جمع بود؛ بنفشه رافعی، رضا آفتابی، آرزو جعفرپور، صادق داوریفر و زهره سادات هاشمی، یکی یکی و میکروفون به دست، روی سن آمدند و قرعهکشی را انجام دادند.
جنگولک بازیهای «رضا آفتابی» و «صادق داوریفر» هم در نوع خودش جالب بود. آفتابی، میخواست برای انتخاب نامههای برگزیده، توی نامهها شیرجه بزند و داوریفر هم میکروفون به دست، هر لحظه در گوشهای از سالن بود؛ یک لحظه وسط سالن و چند ثانیه بعد در طبقه دوم سالن.
5 نفر برگزیده آثار مکتوب و 7 نفر برگزیده اساماس را مجریان رادیو جوان انتخاب کردند و جالب آنکه با اصرار حسینی، شماره کامل تلفن همراه برندگان مسابقه اساماس خوانده میشد. عکسالعملهای حاضران هم جالب بود؛ به محض اعلام شماره برندگان، همه دست به موبایل، شروع میکردند به شمارهگیری و فرستادن اساماس تا التماس دعا بگویند. قرعهکشی پر سروصدا که تمام شد، مراسم رسمیتر شد.
یدالله گودرزی ـ دبیر هیأت داوران جشنواره ـ بیانیه به دست، پشت تریبون آمد تا بعد از خواندن بیانیه هیأت داوران، برگزیدگان برتر بخشهای مختلف را اعلام کند.
این طوری، نام 26 نفر برگزیده دیگر در رشتههای مختلف هم اعلام شد تا جمع کاروان حاجیهای رادیو جوانی، کاملتر شود. در فهرست برندههای مسابقه، دو تا نکته جالب وجود داشت؛ اول اینکه وسط فهرست، اسم یکیدو تا رادیو جوانی مثل مهدی استاد احمد و البته فرزاد حسنی - که شعرآهنگ ویژه تسنیم را که خواجه امیری خواند، گفته بود- هم وجود داشت. نکته دوم هم اینکه همشهری جوان هم میان برندهها یک نماینده داشت؛ «محمدرضا دوستمحمدی» یکی ازدو برگزیده بخش کاریکاتور جشنواره شد تا همراه تسنیمیها، به سفر حج برود.
رفت تا سال بعد
مراسم، هنوز تمام نشده که خیلیها سالن را ترک میکنند. ترافیک سنگین، دوباره به اطراف سالن بزرگ وزارت کشور بازگشته و صف آدمها و ماشینها درازتر شده است. چهرهها هنوز هم دیدنیاند؛ بعضی خانمها دارند یواشکی اشکهایشان را با گوشه چادر پاک میکنند. جمع مسافران و جاماندههای امسال هم تکمیل شده و ترکیب چهرههای امیدوار، حسرت به دل و خوشحال، واقعا دیدنی است. کنار در ورودی سالن، یکی به دوستش میگوید: «بیخیال! ایشالا سال بعد حتما میطلبه».
وقتی راننده کامیون التماس دعا میگوید
اسمش را فقط باید گذاشت «دعوت»؛ وگرنه چه کسی باور میکند با یک اساماس به ظاهر بیربط، اسم یک نفر برود توی فهرست مسافران خانه خدا؟ علیاکبر شاهنده 66 ساله یکی از همین آدمهاست که دعوتش کردهاند. ماجرای جالب برگزیده شدن او را از زبان خودش بخوانید؛ «از همین اساماسهای تبلیغاتی بود که رادیو جوان به شماره تلفن همراهم فرستاده بود. تعجب کرده بودم و به شوخی به همان شماره عمومی جواب دادم من که جوان نیستم، روی چه حسابی برایم اساماس فرستادهاید؟!».
و همین پیام به ظاهر بیربط، شماره تلفن همراه آقای شاهنده را فرستاد توی فهرست شرکتکنندگان و بعد...
ماجرای فرهاد سمیپور جالب است. او میگوید: «نتوانستم به جشن بروم اما داشتم مراسم را از رادیوی موبایلم گوش میکردم. موقع شام که شد و رفتم سر سفره، دیدم پشت سر هم دارد برایم پیام تبریک و التماس دعا میآید. بعد چند نفری هم زنگ زدند و تبریک گفتند. این جوری فهمیدم که مسافر خانه خدا شدهام». سمیپور ـ 22 ساله و ساکن تهران ـ میگوید: «حدود 60 تا پیام کوتاه، توی همان شب برایم فرستادند و چند نفر هم از اهواز و مشهد زنگ زدند و التماس دعا گفتند. حتی یک راننده کامیون از جاده ساوه تماس گرفت و التماس دعا گفت».
«محمد شریعتزاده» اما آن روز توی سالن بود؛«من برای سایت تسنیم، کامنت گذاشته بودم و موضوع کامنت هم تفسیر یکی از آیههای سوره انسان بود. اما اصل کارم در رشته گرافیک بود و انتظار داشتم در رشته گرافیک برنده شوم. آن لحظه که شماره موبایلم را اعلام کردند خشکم زده بود.
نمیدانستم چه جوری باید خوشحالی کنم. از همان لحظه هم، پیامها و تماسها شروع شد. حال خودم دست خودم نبود. واقعا غافلگیر شده بودم».
ماجرای همهشان همینطور است. همهشان امید داشتند اما وقتی نامشان اعلام میشد هیچکدام باور نمیکردند. باز هم برمیگردیم به همان جمله اول؛ «اسمش را فقط باید گذاشت دعوت».
اینجا تهران ، صدای تسنیم!
تقریبا همه شرکت کرده بودند؛ از آن کودک 4 ساله که نقاشیاش را فرستاده بود تا آنها که از 43 کشور خارجی، آثارشان را ارسال کرده بودند. جشنواره بزرگ تسنیم، امسال در حالی دومین دورهاش را برگزار کرد که موضوع مسابقه برداشتهای شخصی از سوره «انسان» بود و شرکتکنندهها میتوانستند آثارشان را در قالبهای مختلف هنری به جشنواره بفرستند.
فراخوان مسابقه، از ماه شعبان آغاز شده بود و با برگزاری مراسم اختتامیه 100 نفر برگزیده حج عمره این جشنواره معرفی شدند. البته جایزههای دیگری هم در مراسم اختتامیه توزیع شد؛ از جمله 3 سفر عتباتعالیات و البته سفر خانمهای برگزیده در بخش آثار مکتوب همراه با همسرانشان به حج عمره که توسط نهادهای مختلف اهدا شد. اما ایده جشنواره تسنیم از کجا آمد؟
این سؤالی بود که شهرامگیلآبادی ـ مدیر شبکه رادیویی جوان - به آن پاسخ میدهد؛ «سال گذشته همراه با مدیران رادیو جوان ملاقاتی با آیتالله جوادی آملی داشتیم که ایشان در بخشی از سخنانشان، وظیفه رسانه را دعوت به تفکر و تأمل در آیات قرآن دانستند و فرمودند به درگاه خدا دعا کنید که تحقق امر خود را به شما محول کند.
همین فرمایش، باعث شد که به فکر برگزاری چنین جشنوارهای بیفتیم.» یدالله گودرزی ـ مدیر گروه فرهنگ و هنر رادیو جوان ـ که دبیر هیأت داوران جشنواره تسنیم بود هم این چنین درباره جشنواره توضیح میدهد: «مسابقات قرآنی که تاکنون برگزار میشد، اغلب متکی بر حفظ، روخوانی و روانخوانی آیات قرآنکریم بود؛ بنابراین سعی کردیم در قالبی جدید و براساس درک مضامین قرآنی، مسابقه تسنیم را برگزار کنیم».
گودرزی، استقبال از جشنواره را بسیار عالی توصیف میکند و میگوید: «بیش از 8 میلیون ارتباط با شیوههای مختلف درباره جشنواره تسنیم 2 با رادیو جوان برقرار شد و بیش از 830هزار اثر در 32 رشته متفاوت فرهنگی ـ هنری هم به دبیرخانه جشنواره رسید».